در هنر ایران طبیعت نقشی والا داشته است. ایرانیان سعی در حفظ و نگهداری مظاهر طبیعی داشته و در میان عناصر طبیعی مورد توجه هنرمندان ایرانی، خاک جایگاهی خاص را به خود اختصاص داده است. مهمترین کارماده مصرفی اشیا در زیست روزانه سفال بوده. سفال ایرانی در طول قرنها بستر زایش هنر و نقوش حاصل از تأمل انسان در جهان پیرامون خود بوده است. بیشک از منظر متخصصان جهان باستان تکنیک و گسترهی زیباییشناسی، سفال بومی ایران در میان تمدنهای باستانی منحصر به فرد است و مراکز تولید این دست ساخته انسانی از هزاره چهارم قبل از میلاد مسیح تا قرون معاصر بیوقفه درگیر تولید و تکثیر در قالبهای خلاقانه بودهاند.هنر مدرن ایرانی با شکلگیری خود از سالهای ابتدای قرن بیستم به این متریال نگاهی ویژه داشته و هنرمندان در قالبهای متنوعی چون مجسمه و اشیا کاربردی سعی در اجماع این میراث ارزشمند نیاکان خود داشتهاند.
کار با خاک روی بومهای نقاشانی چون مارکو گرگوریان و پرویز کلانتری تا تولید مجسمههای سفالی پرویز تناولی همگی حاکی از این رنسانس به مواد و مفاهیم کهن دارد.این هفته شاهد برپایی نمایشگاه نقاشی و چیدمان تحت عنوان قاصدک از هنرمند صاحب نام مریم سالور بودیم. سالور را به سفالگری و مجسمهسازی میشناسیم و در تداوم کار مجسمهسازی با استفاده از مواد و مصالح متفاوت وی بهسمت نقاشی سوق پیدا کرده است. طبیعت، خاک و تجربهگری مهمترین ارزشهای تفکر و پویش هنری سالور میباشد. وی متولد سالهای ۱۳۳۳ در تهران است و تحصیلات خود را در خارج از ایران در رشتههای کامپیوتر و سفالگری به انجام رسانده. او از سالهای ۱۳۶۶ تاکنون بیوقفه در تلاش و تولید و شکل دادن به نمایشگاههای خود بوده است. بررسی حجم تولیدات و تجربیات سالور در طی سی سال گذشته از حوصله این مقال خارج است؛ چراکه وسعت این فعالیتها خود نیازمند زمانی بسیار است.نخستین نمایشگاه سالور در قالب مواد جدید و نقاشی در فرهنگسرای نیاوران و تحت عنوان رؤیت زمین شکل گرفت. تسلط بسیار وی در کار با سرامیک و گِل عمده آثار وی را تحت سیطره شکلی این مواد حتی در نقاشی قرار داده. مسیر سالور از سفال و اشیا به مجسمه سپس سطوح نقاشی جنبش خلاقانهی او را به سمت مفاهیم غیرمادیتر هنر نشان میدهد، و امروز میتوان نام او را در میان بنیانگزاران و هنرمندان سفال و مجسمه مدرن ایران قرار داد. درنمایشگاه قاصدک، سالور با ۱۲ تابلو و یک چیدمان حضور پیدا کرده است. بیانیه هنرمند سراسر شاعرانگی و مواجهه لطیف با پدیدهای طبیعی بهنام قاصدک است. نگاه گفتگوگرانه و یا دوگانه وی حاکی از چالش نیروهای زیستن انسان همچون خیر و شر، مثبت و منفی، و خاک و آب در بافت فکری اوست، اما در اینجا گفتگو توسط واسطی بهنام قاصدک شکل گرفته. موجودی که در باورهای فولکلور ما پیام آور دوستان و یاران دور از هم است. این فراق و جداافتادگی دلالتی از شفافیت قدرت شهود هنرمند در تجربه زیستن و پختگی و درک مراتب شکلگیری زندگی است.طبیعت زندگی با لطافت ذهن سالور رقصی زیبا را شکل میدهند، تابلوهای هنرمند آکنده از یک حس درونی و مکاشفهی درخشان همراه با شور و شیفتگی او نسبت به معرفت طبیعت است. در بررسی سیر نقاشیهای سالور از سالهای هشتاد تاکنون شاهد حضور این لطافت و گسترش قطعات الحاقی همچون آینهها در این آثار هستیم. حضور مجدد فرم واقعگرایی همچون قاصدک، گرچه در هیئت تجریدی به نوعی تعادل بخش و بازگشت مفهومی تجربه زیباییشناسانه وی است. استفاده از رنگهای سفال و بافت ترک خورده بستر نقاشیها قوامبخش یگانگی و منحصر به فرد بودن آثار سالور می باشد. حضور چیدمانی از قاصدکهای فلزی که از قلع ساخته شدهاند در بدو ورود به نمایشگاه همراه با بازتاب نور آینههای نصب شده بهعنوان دنبالههای این قاصدکهای در حال پرواز مخاطب را با حسی از نورهای پاییزی مواجه میکند. این قاصدکها آنچنان که هنرمند در بیانیه خود آورده است در فضای بیکران میرقصند و میچرخند و با بازیگوشی زمین و آسمان را بههم نزدیک میکنند. زمین تشنه با بارش، ساقه ترد را هل میدهد و ساقه پیام زمین را به آسمان میبرد. رابطه بین زمین و آسمان دوگانه ای است ، که شکلگیری این کارنمای سالور را محقق میکند.. قاصدک از دل خاک سربرمیآورد و مالامال از تجربه زیستن، بهسمت سکوت بینهایت آسمان میرود.
مریم سالور از بنیانگزاران و هنرمندان سفال و مجسمه مدرن ایران