اکنون بسیاری از ما از خانه خارج شدهایم و هر گامِ مردد در مقابل گام دیگر، حس خروج از کلاف پیچیدهی زمان را دارد. در لحظات مختلفی از دوران قرنطینه، در پی حوادث دردناک و ویرانگر، گاه زمان ایستاده بود، خم شده بود یا در چرخهای بیپایان گرفتار به نظر میآمد.
هنرمندان در دوران مشابه، پوچی، دیوانگی یا دلهره روزهای خود را چگونه منعکس میساختند و هنر چگونه به درمان، کنترل یا تسکین آنها برمیآمد؟
انقباض و خلاصه شدن جهان به اندازه خانهها و شعاع کوچک اطراف آنها، همهی روزها را به یک روزِ طولانی بیانتها تبدیل کرد که یادآور یکی از آثار مونا هاتوم، هنرمند فلسطینی است که از دههی ١٩٧٠ در لندن زندگی و کار میکند. در «+ and -» تیغهای فلزی متصل شده به موتوری مرکزی بر سطح مدور و پوشیده از شن حرکت میکند؛ یک سوی تیغه مدام شیارهایی بر سطح ایجاد و مرزها و فرمهای تازه خلق میکند و سوی دیگرِ آن زمین را صاف میکند اما شیارها دوباره نمایان میشوند. نیمهی هاشورخورده و نیمهی صاف هر دوازده ثانیه جای یکدیگر را میگیرند و این چرخهی آفریدن و ویران کردن در آثار هاتوم، تکرار بیرحمانه کارهایی است که در واقع هرگز به پایان نمیرسند؛ آونگهای پایانناپذیرِ تاریخی که در میان خشونت و اعتراض، حرکت و پسرفت، ناتوانی انسان در کنترل اوضاع را به تلخی نمایان میکند.
(در #خبررسانی روزهای آینده به سایر آثار هنری مرتبط با این موضوع اشاره خواهیم کرد.)