خانه » Exhibitions » رد غیاب / بنفشه همتی
ردهای امر غایب
بابک احمدی
داستان نزدیکی فلسفه و هندسه حکایتی قدیمی است و به مکالمههای افلاطون و اندیشههای فیثاغورث بازمیگردد. هندسه و فلسفه دو شاخه از درخت معرفت بشریاند، استوار به آکسیومهای محکم که از آغاز وعدهی دستیابی به حقیقت را پیش میکشند. هندسه با نقطه و خط (خطهای مستقیم و منحنی) ثبت میشود و فلسفه با نشانههای نوشتاری یعنی خطهای مختلف که در گسترهی زبانهای گوناگون به کار رفتهاند. ابزار تثبیت هردوی فلسفه و هندسه نشانههای گرافیکاند. هنرهای ترسیمی (دیداری) نیز راهی جز کاربرد نشانههای گرافیک ندارند. این هنرها (اینجا بیشتر مجسمهسازی و نقاشی در نظر است) دارای آکسیومهای محکم نیستند. چون بهعنوان هنر همواره با دشواری «تفاوت» روبرویند. تفاوت آنچه ترسیم یا ساخته میشود با عین واقع، با ابژه.
حتی در سختگیرانهترین باورهای بازنمایی در نقاشی آن فاصلهی برناگذشتنی میان ابژه و اثر باقی میماند. از اینرو هنرهای دیداری منعطف و نرماند و در خود نشان میدهند که حقیقت نهایی یا وجود ندارد، یا قابل بازنمایی نیست. ایدهی افلاطونی، شباهت میان ابژه و نشانههای تصویری در رنسانس که ناشی از قدرت گرفتن خرد ریاضی بوده و حقیقت نهایی که خوشبینانه به شناخت ممکن آن ایمان آورده بودند، در هنر جایی ندارند. آنچه میماند امکانهای بیان و فهم اثر است و نه چیزی جز آن. این یعنی محو قطعیت و ایقان، و قدرت یافتن و حاکمیت هر ممکنِ خاص.
بنفشه همتی توانسته با کشاندن گرهچینی، شگردی که ویژهی سطح بود و در آن گسترش مییافت به گسترهی حجم، و با کنار گذاشتن «یگانه شکل حقیقی» به گوهرکنش هنری راه یابد. یعنی نشان دهد که آرمان دستیابی به وحدت محوشدنی است و به جای آن کثرت فرمها نشان از غیاب فرم نهایی دارد. ردها به معنایی که ژاک دریدا مطرح میکرد جای فرم نهایی را گرفتهاند. مثال بنفشه همتی از گرهچینی درهنر ایرانی است، بدون ادعای بازگشت به سنت یا کوشش در زندهکردن میراثی. او خیلی ساده یک «شگرد برای تکثیر» را برگزیده و با نمایش تنوع آن در حجم (با امکان دادن به مخاطب که تنوع را بسازد) به تاویلهای بیپایان امر ممکن راه یافته است.
بنفشه همتی هنرمند این روزگار است، روزگار بیرنگ شدن سرنمونها؛ روزگار تنوع، تکثر و معتبر شدن دیدن به گونههای مختلف. دیدن ردهای بیشمار از یک فرم غایب از آن اثر اصیلی که دیده نمیشود، و نیست. به قول نیچه: «آنچه به هزاران شکل مختلف میتواند به چشم آید، یک چیز نیست، هزاران چیز است.»