رگ‌چین / مریم عابدی

افتتاحیه
۲۶ بهمن ۱۳۹۷
اختتامیه
۷ اسفند ۱۳۹۷
ساعت کاری
16 تا 21

بافتن و شکافتن: میراث پنه‌لوپه

امیر نصری

بوم نقاشی در مقام مدیوم (medium) از همان کارکردی برخوردار است که شخص‌ِ مدیوم در مراسم احضار ارواح. او واسطه‌ای است تا ارواح با ما سخن بگویند و همین‌طور بوم نقاشی سطحی است برای بازنماییکه حضور فیزیکی تصویر را ممکن می‌سازد. نقاشی‌های مریم عابدی که با توجه به بوم نقاشی و بهره‌گیری از امکان‌های آن برای خلق تصویر پدید آمده‌اند، سطح نقاشی را از مرتبه‌ی شیئی دم دستی و نادیده انگاشته شده خارج می‌سازند و به آن همچون موضوعی محل تامل پرتو می‌افکنند. در اینجا بوم دیگر در مقام ابزار یا واسطه‌ی انتقال نیست و خودش موضوع نقاشی است. چنین تلقی‌ای در فرایندی شکل می‌گیرد که طی آن، آنچه رسانه‌ی تصویر بوده، به خود تصویر بدل می‌شود. این گذاری است که در روند هنر مدرن به آگاهی نقاشی نسبت به خودش منجر شد؛ آگاهی‌ای که نقاشی را به سطح آن تقلیل می‌داد. مریم عابدی در این مجموعه متاثر از این نگرش مدرنیستی است و آن را پنهان نمی‌سازد. با این حال، برخلاف تلقی رایج، آثار این مجموعه را نمی‌توان زیرمجموعه‌ی نقاشی انتزاعی طبقه‌بندی کرد.

وقتی از بازنمایی سخن می‌گوییم، پیشوند «باز» به معنای تکرار یا جان‌بخشی مجدد نیست. اساسا بازنمایی نمی‌تواند حضور مجدد چیزی باشد یا به تعبیر سنت نقاشی ما «مثنی‌برداری» از آن باشد. فرایند بازنمایی درگیر دو قطب متعارض است، از سویی به مواد و مصالح رسانه‌ی خود محدود است و از سوی دیگر به موضوع خود چیزی می‌افزاید. این فرایند افزایشی با اعطای جایگاهی ثابت به موضوع غایب یا در معرض از میان رفتن حاصل می‌شود. در این مجموعه بازنمایی به این معنا را شاهدیم. نقاشی همواره محدود به یک سطح است. آلبرتی در رساله‌ی «درباره‌ی نقاشی»، سطح نقاشی را به سطح آب برکه تشبیه می‌کند که نارسیس آن را در آغوش کشید. به نظر آلبرتی نقاشی نیز چیزی جز در «در آغوش کشیدن سطحی دیگر» نیست. مریم عابدی در این مجموعه برخلاف استعاره‌ی «در آغوش کشیدن» عمل کرده است. چرا که در نگرش سنتی با این کنش به پنهان ساختن سطح نقاشی می‌پردازیم، در حالی‌که در کار او این سطح از اختفا خارج شده است و در معرض دید قرار گرفته است. آشکارگی سطح به آن «فزونی در وجود» بخشیده است و بر بوم چیزی افزوده است. سطح نقاشی دیگر فقط یک سطح نیست و از این‌که صرفا یک سطح یا ابزار باشد گریزان است. با این تفسیر نمی‌توان این مجموعه را نقاشی انتزاعی صرف دانست. آن‌ها به معنای حقوقی واژه‌ی representatio در زبان لاتین نزدیک‌اند که معنای آن «از آن خود ساختن» است. به هنگامی که بوم از یک ابزار و محدوده‌ی نقاشی به موضوع بدل می‌شود و نقاش آن‌ها در کنار هم می‌بافد، گونه‌‌ای میل به تصاحب شکل گرفته است: تصاحب ماده و ابزار.

وجدان معذب سده‌ی بیستم، آنتونن آرتو در توصیفِ طراحی از اصطلاح subjectile  بهره می‌گیرد که به تعبیر ژاک دریدا در حقیقت در نقاشی هم به سطح و زمینه‌ی اثر و هم به موضوع و سوژه‌ی نقاشی ارجاع دارد. بر این اساس است که دو جنبه‌ی بازنمایی شکل می‌گیرند: نخست در برگیری امر غایب و اعطای نقش فعالانه به آن و دو دیگر طرد کردن. بدین معنا که در تصویر امر غایبی وجود دارد که نمی‌توان از آن رمزگشایی کرد و از این طریق تصاویر کماکان غیاب را حفظ می‌کنند. بنابراین حضور و غیاب در چارچوب هر تصویری در کنار هم قرار دارند و دو وجه بازنمایی را نشان می‌دهند. این دو وجه را می‌توان در مجموعه حاضر ملاحظه کرد. گونه‌ای بازی میان حضور و غیاب در آن‌ها مشهود است: زمینه‌ی اثر که باید پوشیده یا مطابق استعاره‌ی آلبرتی «در آغوش کشیده» شود، خودش را به منزله‌ی موضوع ارائه می‌کند؛ و از سوی دیگر، فیگورها که  موضوع این سطح هستند، طرد می‌شوند. این بازی را می‌توان میان نظم و بی‌نظمی نیز مشاهده کرد؛ یا تقابلی که نقاش در یکی از نقاشی‌های دو لتی  این مجموعه میان خلاء و ملاء برقرار ساخته است .

کنش نقاش در این مجموعه یادآور کنش پنه‌لوپه در ماجرای اودیسه است. پنه‌لوپه کفنی را می‌بافد و مجددا می‌شکافد تا پاسخ قطعی به خواستگارانش را به حال تعلیق درآورد. نقاش در آثار این مجموعه عکسِ کنش پنه‌لوپه، نخست بوم‌ها را از چارچوب خود جدا می‌کند یا به تعبیری استعاری می‌شکافد و دوباره در کنار هم می‌بافد. این فرایند بافته شدن امکان‌هایی را به آن‌ها بخشیده است که در صورت تثبیت‌شده‌‌ی آن به فعلیت نمی‌رسید. هر شکافتن و بافتنی وضعیت تثبیت‌شده را به حال تعلیق در می‌آورد.

نقاشی چیست؟ جز ایجاد‌ِ تعلیقی در وضعیتِ تثبیت یافته؟

آشنایی با هنرمند این نمایشگاه

مریم عابدی

آثار هنری این نمایشگاه