لبه / مهسا کریمی‌زاده

افتتاحیه
۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
اختتامیه
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷
ساعت کاری
16 تا 21

لبه

زروان روح‌­بخشان

به نظر می‌­رسد که ساختار کائنات از جایی نه چندان مشخص نشأت گرفته و به سوی جایی نه چندان معلوم در حرکت است. در امتداد این حرکت که شاید مقصد نامعلوم آن همان مبداء نامشخص باشد و در روندی به ظاهر منظم، تصادفات بسیار به شکل‌گیری طبیعت انجامیده است. اتفاقاتی که به صورت تصادفی در قالب مکانیسم طبیعت، موجب گستردگی و تنوع حیات در زمین گردیده است. زمینی که در برابر کل کائنات هیچ نیست؛ همچون ما که در مقابل زمین. مایی که ناظر طبیعت و حیات هستیم و در واقع بخشی از همان مکانیسم منظمی که تصادفات متعدد و متنوع را در بر گرفته است. چنان که گویی حضور یا عدم حضور هر کدام از ما در این جهان وابسته به همین تصادفات بوده و هست.

تقابل ساختار نظم و رویدادهای تصادفی، انسان و طبیعت، کائنات و نمود حیات و تقابل­‌های بسیار دیگر همه و همه ناشی از همان مکانیسم تصادفی است. چنان که جزئی‌­ترین و کوچک‌­ترین ذرات موجود در جهان ساختاری بسیار شبیه به کل کائنات دارند. همچنان که گویی بدن انسان تابع مکانیسمی همچون طبیعت است. بحران‌­هایی که طبیعی به نظر می­‌رسند تا چه حد طبیعی هستند!؟ رویدادهایی که زندگی را رقم می­‌زنند تا چه تصادفی هستند!؟ تولد، مرگ و روند میان این دو که زندگی نام دارد تا چه حد معین تا تصادفی است!؟ همه این­ها تابع چه شرایطی بوده و در چه ساختاری تعریف می‌­شوند!؟

شاید پرسش‌­هایی از این دست هر کدام از ما را در فاصله همراهی یا تقابل با طبیعت قرار داده و چنین سرنوشتی موجب بروز تروماهای متعدد در ما گردیده است؛ پرسش از وجود خویشتن به مثابه بدنی زنده و حاصل همان مکانیسم ناپایدار طبیعی که البته به ظاهر قواعد مشخصی بر آن حاکم است.

مهسا کریمی‌زاده که با ممارست بسیار به تروما، بدن و نسبت آن با کائنات و جزئیات آن پرداخته و در واقع اغلب تقابل تن و تسلط طبیعت بر آن را به چالش کشیده است حالا و در همان امتداد به انتهای بی­‌پایان این وضعیت اشاره می­‌کند. از یک سو خطوط تهاجمی و سیخ­‌هایی که ترس را برمی­انگیزانند و هشدار می‌­دهند که دور شو! و از سوی دیگر سطوحی با قوس‌­های آرام و نرم که آغوش باز کرده گویی ما را فرامی­‌‌خوانند.

اشاره­ای صریح به تقابل سطح و عمق در آن­چه به سادگی یک نیشگون اتفاق می­افتد و پیچیدگی سطوحی نرم و آرام که گویی هر بار به آن می‌­نگری اندکی بیشتر لغزیده و در آستانه­ ریختن است. سطوحی که در عین ثبات فیزیکی به ناپایداری رو به نابودی در وضع موجود اشاره می‌­کنند. خطوطی که در عین شور و هیجان دیگر نه چندان تهاجمی که افتاده می­‌نمایند گویی استعاره‌­ای از پذیرفتن را در مقابل مبارزه پیش می‌­نهند.

همۀ آن­چه با ممارست بسیار ساخته و پرداخته شده گویی اشارتی به تقابل حضور ما در برابر بدن به مثابه امر محسوس است! بدنی که تأثیرات مداوم تصادفات متعدد را در زمان و مکان متحمل شده و خود نیز حاصل مکانیسم تصادفات است. خود بخشی از مکان است و مؤثر بر آن و در عین حال متأثر از همان مکان! گویی همواره ناظر تصادف‌­ها و واضع تعاریف مکانیسم آن، در حالی که خود محصول همان مکانیسم بوده و گرفتار آن! بدنی که تن به تسلط نمی‌­دهد و همواره در لبه قرار می­گیرد.

آشنایی با هنرمند این نمایشگاه

مهسا کریمی‌زاده

آثار هنری این نمایشگاه