نقاشی‌های نوید ظفر

افتتاحیه
۲۶ آذر ۱۴۰۰
اختتامیه
۱۰ دی ۱۴۰۰
ساعت کاری
یکشنبه تا چهارشنبه 16 الی 19 / پنجشنبه 16 تا 18 / گالری شنبه‌ها تعطیل است. جمعه 16 الی 20

«بازی‌های مفرح»

تاملی بر نقاشی‌های نوید ظفر علیزاده

درون مایه‌ی آثار نوید ظفر علیزاده «به بازی گرفتن» است. به معنی دقیق کلمه؛ به صحنه آوردنِ «بازی» است. وجه تراژیک و تلخ ماجرای کارش همین تئاتری بودنِ این بازی‌هاست. به یک معنا؛ به صحنه آوردن و به بازی گرفتن همه چیز است. به مفهوم واقعی کلمه؛ «بازی»، آن هم تا فرط جنون، لت و پار کردن هم دیگر به فجیع‌ترین شکل‌اش، و یا به بازی گرفتن بچه‌ها تا مرز مُثله شدنشان. به عبارتی: بر پا کردنِ علم شنگه‌‌ای افسار گسیخته از آدمها، یا در اجتماعی از فیگورهای عاطل و باطل و از شکل افتاده، میان چهره‌هایی شبیه «ماسکره‌های» نمایش‌های «کمدیا دلارته» با این تفاوت که در صورتشان ماسکی در کار نیست، آنچه آنها را به این ریخت انداخته تماماً مسخ شدگی‌ست.

آدم‌هایی با لب و لوچه‌های آویزان که از ته دل در شنیع‌ترین کارها قهقهه می‌زنند، نه تنها در ملاعام، بلکه در قالب یک کار نمایشی در روی صحنه، و دست آخر تماشاگرانی از همین جنس، که بی‌تفاوت نشسته‌اند و به بازی بازیگرانی که دستِ‌شان به خون آلوده است نگاه می‌کنند، یا می‌خندند و یا شکلک در می‌آورند… این وجوه تئاتری، به خصلتی در نقاشی او نیز بدل شده است. به عبارتی؛ ظفر علیزاده نه تنها توانسته به عنوان موضوع آنها را دست‌مایه‌ی کار خود قرار دهد بلکه از ساز و کار نمایشی تئاتر در پیش‌برد کارش بهره جسته است. چرا چنین تجربه‌ای از نقاشی را می‌توان شکلی از به «صحنه آوردن» دانست؟‌ با توجه به این که تعریف صحنه تئاتری با اجتماع آدم‌های زنده‌اش معنا می‌گیرد، غرابت و اهمیت صحنه‌های نقاشی شده با صحنه تئاتر در کجاست؟ و یا نمایشی شدن نقاشی (‌در اینجا) به چه معناست؟‌ برای پاسخ به این سوال‌ها باید دانست که نقاش در گام نخست برای برجسته کردن خصلتِ نمایشی فجایع، موضوعاتش را تئاتری می‌کند.

به یک معنا او تنها به نمایش گذاشتن و یا به نقاشی کردن از اتفاق‌های تلخ قانع نیست، بلکه می‌کوشد موضوعِ نقاشی‌هایش را در حین دیده شدن، نمایشی نگاه دارد. به معنی دقیق کلمه؛ آنها را در گردهمایی‌های عظیم تماشایی کند. در نقاشی‌های او هر اتفاقی میان صدها نگاه خیره‌ به نمایش در آمده است، بدون هیچ ملاحظه‌ای. بسان تمامی جامعه‌ی امروزی که به گفته «گی دبور» به ویترین و نمایش تبدیل شده است، که او از آن به عنوان «جامعه نمایش» یاد می‌کرد. عصری که هر چیزی برای نمایشی شدن مصرف می‌شود، و یا از آنها چیزی جز «بیرون بودگی» و نمایش باقی نمانده است. در نتیجه؛ اینجا هراس‌انگیزترین کابوس‌ها بواسطه‌ی نقاشی به صحنه راه یافته‌اند تا در انظار عمومی نمایشی شوند…کنایه‌ای از بی‌تفاوتی محض آدمها که حاضرند آسوده در صندلی‌های خود نظاره‌گر فجایع قرن باشند. در گام بعدی کار او تماشایی کردن کل صحنه و تماشاگران برای کسانی‌ست که با فاصله به نقاشی‌ها نگاه می‌کنند. به عبارتی؛ ما از بیرون به چنین نمایش و اجتماع هول‌انگیزی در کار او می‌نگیریم. با این پیش‌فرض که دیدن به مثابه تماشا کردن از جمله شروط اصلی هر نمایشی است. از نقاشی گرفته تا تئاتر هر دو دیده می‌شوند، به گفته ژاک رانسیر: «دیدن خود نوعی عمل است… تماشاگر مشاهده می‌کند، انتخاب می‌کند، مقایسه می‌کند و تفسیر می‌کند. . او آنچه را که می‌بیند به انبوهی از چیزها که بر صحنه‌های دیگر و در مکان‌های دیگر دیده است وصل می‌کند.او اجرا را به شیوه‌ی خاص خود از نو شکل می‌دهد و بدین‌سان در آن مشارکت می‌کند.» این شاخصه، خصلتِ هر نوع دیدنی است در تمامی ابعادش. پیشنهاد نقاش، دیدن این «بازی‌های مفرح»!! از درون قابِ نقاشی است. ساده‌تر شاید؛ کارش فاصله گذاری بین دو شکل از دیدن است.

ایجاد منطقه‌ای حدفاصل نمودی از آدم‌ها به عنوان تماشاگران صحنه در درون نقاشی و ما که بیرون آن ایستاده‌ایم و به صحنه می‌نگریم. منطقه‌ای مرزی برای به عمل درآوردن کنش دیدن و یا به جریان انداختن ادراک تماشاگر، جایی که به گفته رانسیر: «هیچ‌کس مالک آن نیست و معنای آن در تملک هیچ‌کس نیست. اما در حد و فاصل آن دو [اثر و تماشاگر] به حیات خود ادامه می‌دهد.»

آنجاست که ما رها می‌شویم و یا به بازی گرفته می‌شویم، و یا خود را به بازی در می‌آوریم، رانسیر این تماشاگر را «تماشاگر رهایی یافته» می‌نامند؛ «رهایی تماشاگر عبارت از همین قدرتِ پیوستن و گسستن است به عبارت دیگر، رهایی هر یک از ما در مقام تماشاگر. تماشاگر بودن به معنای وضعیتی انفعالی نیست که باید تبدیل به فعالیت شود. تماشاگری موقعیت به هنجار ماست… [در این مواجهه است که او داستانش را می‌سازد] و هر تماشاگری پیشاپیش در داستان خودش یک بازیگر است؛ و هر بازیگری، هر مرد عمل یا کنش‌گری، تماشاگر همان داستان است… «رهایی» همین است: برهم زدن مرز میان کسانی که عمل می‌کنند و کسانی که نگاه می‌کنند؛ میان افراد و اعضای یک بدنه‌ی جمعی»… میانِ کسی که در این نقاشی‌ها با شقاوت تمام هم نوع خود را سلاخی می‌کند، و شاید با یکی از ما که اکنون نظاره‌گر آنیم. و یا برهم زدن جای هم نوعی از ما، با جای تماشاگری در آنجا، که نشسته و به هر زخمی از ما می‌خندد…

محمد پرویزی

پی‌نوشت:‌

  • «بازی‌های مفرح»: اشاره به مفهوم بازی در فضای رعب‌آور و خشنِ فیلم: «بازی‌های مفرح» میشاییل هانکه ( ۲۰۷)
  • نگاه کنید به:‌ «تماشاگر رهایی یافته» نوشته‌ی ژاک رنسیر، ترجمه‌ی صالح نجفی، مهدی امیرخانلو (در جلد دوم: بوطیقای صحنه – مقالاتی در مطالعات تئاتر) گردآورنده و ویراستار: علی تدین
  • «کمدیا دلارته»: سنتی از نمایش مردمی که حدودا از اوایل قرن شانزدهم در ایتالیا زاده شد.
  • «ماسکره»: در کمدیا دلارته، به معنی ماسک و هم به معنی تیپ‌ها و شخصیت‌های این نمایش است.

آشنایی با هنرمند این نمایشگاه

نوید ظفر

بازدید از نمایشگاه

آثار هنری این نمایشگاه