کوهستان / فرید جهانگیر

افتتاحیه
۲۳ فروردین ۱۳۹۸
اختتامیه
۳ اردیبهشت ۱۳۹۸
ساعت کاری
16 تا 21

«من دارم به تو نگاه می‌کنم یا تو به من؟»

مانی حقیقی

چشم‌اندازهای فرید جهانگیر خالی از انسان‌اند. این خالی بودن ــ خالی بودن از حضور انسان یا هر جاندار دیگر ــ اول به چشم نمی‌آید چون تصاویر بدون این حضور کامل‌اند. این کوه‌ها به غیاب انسان راضی‌اند و چه بسا حضور انسان چیزی از آن‌ها بکاهد. اینجا عقربه‌های زمانی دیگر می‌چرخند،‌ زمانی که روز و شبش و دیروز و فردایش در ابدیتی یکسان و بی‌تغییر به انسان بی‌تفاوت است. جهانگیر تلاشی برای زیبا نشان دادن این تصاویر ــ زیباتر از آنچه هستند ــ نمی‌کند، کوه‌ها را وسیله‌ای برای بیان حیرتش از زیبایی نمی‌کند، چون این ارزیابی فقط از نظر ما که نگاه‌شان می‌کنیم ارزش یا معنا دارد. از نظر کوه‌ها،‌ زیبایی بی‌معنا است. همین که هستند کافی است: زیبا، نازیبا،‌ شب،‌ روز، دیروز، فردا. عظمت این کوه‌ها استوار است به این بی‌تفاوتی.

پرتره‌های فرید جهانگیر خالی از جهان‌اند. اگر نشانی از فضای پیرامون‌شان می‌بینیم، به این دلیل است که این فضا رنگ یا فرمی را به ترکیب بوم اضافه می‌کند. به همین دلیل این فضا «جهان» نیست یا به عنوان «جهان» قابل شناسایی نیست. مهم نیست این انسان‌ها کجا هستند و در چه فضایی نفس می‌کشند، که هستند یا چه در سر دارند. همین که هستند، بودن محض‌شان، کافی است. نه با دنیا بده‌بستانی دارند، نه با نقاش و نه با نگاه کاوشگر یا کنجکاو ما. این‌ها هم، مثل کوه‌ها، به واسطه‌ی دیده شدن توسط ما، یا ارزیابی شدن از جانب ما، صاحب حضور نمی‌شوند. ما چه باشیم، چه نباشیم، چه بنگریم، چه روی برگردانیم، آن‌ها هستند. بودن‌شان استوار بر چیزی جز نگاه ما است.

به این دلیل، ویژگی منحصر به فرد تابلوهای فرید جهانگیر سکوت آن‌ها است؛ «منحصر به فرد» دستکم در مقایسه با هم‌نسلان یا هم‌کلاسان او. بنا به عادت یا قاعده‌ای که مدتی است دیگر قانع‌کننده نیست، جهانگیر را پیش از هر چیز از گروه «شاگردان آغداشلو» می‌دانند، ولی وجه تمایز او با معلمش و هم کلاسانش همین سکوت است. گلدان شکسته‌های معلق در هوای معلم و مینیاتورهای مچاله‌ی او، گاه به نجوا و گاه با فریاد، حرفی می‌زنند که باید شنیده شود و در غیاب شنیده شدنش تجربه‌ی تماشای تابلو ناکامل و سترون می‌ماند. این اصل در مورد هم‌کلاسان هم صادق است: پوشیده ماندن صورت دختران دانش‌آموز شهره مهران، انفجار تیره‌‌ی فرم‌های انتزاعی مصطفی دشتی، اعوجاج دلگیر پرتره‌های شیده تامی، و ساخت و سازهای دقیق و چشمگیر ایرج شافعی، همه حرفی دارند. صدای نقاش، گاه با طنازی و ظرافت،‌ گاه به وضوح و بی‌کنایه، از دل تابلو ما را خطاب می‌کند: چیزی فراتر از آنچه اینجا می‌بینی هست، آن را هم ببین! اما تابلوهای جهانگیر تو را صدا نمی‌کنند. تو ناچار خیره می‌مانی به سکوت قائم به ذات‌شان و سرانجام این تو هستی که سکوت را می‌شکنی و می‌پرسی: من دارم به تو نگاه می‌کنم یا تو به من؟

آشنایی با هنرمند این نمایشگاه

فرید جهانگیر

بازدید از نمایشگاه

آثار هنری این نمایشگاه