سه مجسمه‌ساز از گالری ایرانشهر در دوسالانه صنایع‌دستی معاصر فرانسه

۱۹ خرداد ۱۳۹۸
Revelation-News-1

نخستین دوسالانه صنایع‌دستی معاصر فرانسه با عنوان Revelation که از سال ۲۰۱۳ دایر شده است، امسال در چهارمین دوره خود در خردادماه (۲۳-۲۶ مه ۲۰۱۹) در گراند پَلِه پاریس میزبان چهارصد و پنجاه اثر از هنرمندان، گالری‌دارها، نهادها و بنیادها و موسسات هنری از سی و سه کشور جهان بود.ایدۀ کلی این دوسالانه تغییر و شکستن چارچوب‌های منطق سنتی حاکم بر هنر و زیبایی‌شناسی نمایشگاه‌های تخصصی هنر است و هدف آن ارائه رویدادی با روح و هویت بصری مشخص و متمایز است. هنرمندان معاصر با بهره‌گیری از هنرهای سنتی، در گفتگویی بین‌المللی به ترویج ارزش‌های منحصربه‌فرد صنایع‌دستی در هنر معاصر و افزایش تاثیرات فرهنگی این تعامل دعوت می‌شوند.

نبشته های ناخوانا، ترکیب مواد، ۲۷۳× ۶۱ سانتی‌متر
بدون عنوان، ۱۳۹۷، آلومینیوم، سه نسخه، ۲۲ X 77 X 19 سانتی‌متر

این دوسالانه در دو بخش کیوریتوریال و فراخوان برگزار می‌شود که امسال برای نخستین بار ایران بین یازده کشور مدعو آثار ده هنرمند ایرانی را به نمایش درآورده است. هنرمندان این بخش که به کیوریتوری رجحانه حسینی برگزار شده است به دو گروه تقسیم می‌شوند؛ دسته اول هنرمندانی که کسب وکار اصلی‌شان صنایع دستی است و با استفاده از همان تکنیک‌های معمول خود آثار معاصری برای نمایش در گالری‌های هنری ارائه می‌دهند. از این گروه می‌توان بهزاد اژدری، کورش آریش، نفیسه خلج، محسن توحیدی، هیربد همت‌آزاد، محمد علی سجادی و نیما نصیری را نام برد. دسته دوم هنرمندانی هستند که از تکنیک یا محصولات صنایع‌دستی به عنوان ایده و مفهوم در اثر هنری معاصر خود استفاده کرده‌اند. این گروه از هنرمندان آثاری متنوع از تکنیک‎ها و کارماده‌های مختلف ارائه می‌دهند که ویژگی آثارشان کاربست صنایع‌دستی به صورت مفهومی در ایده خلق اثر است؛ محمد بهابادی، مهدی شیراحمدی و محمد‌رضا خلجی مجسمه‌سازان شرکت‌کننده از گالری ایرانشهر هستند که از هنرهای سنتی ایرانی چون خاتم‌کاری، قلم‌کاری، کاشی‌کاری و خطاطی با نگاهی مدرن در خلق آثار و بیان مفهوم دغدغه خود بهره می‌گیرند و در برخوردی معاصر مرز بین رسانه مجسمه و صنایع‌دستی را از میان بر‌می‌دارند. از این رو آنها با آوردن فنّی از جهان «صنایع دستی» به عالم «هنر والا»، شأن هنری آنچه صناعت اطلاق شده را بدان باز می‌گردانند. این آثار رشته‌های گسیخته با سنن هنری را، که تنها به ستایش آن محدود نمی‌شود، بازمی‌یابند و فرصتی ناب برای تأمل به دست می‌دهند.
مهدی شیراحمدی با کنار هم قرار دادن صدها و هزاران باریکه‌ چوب، فلز و استخوان در مقاطع منتظم (اغلب مثلثی) ماده اولیه پیکره‌ای برای مجسمه‌های انتزاعی‌اش فراهم می‌آورد که با تکنیک خاتم‌کاری خلق می‌شوند. در این روند هر برش جنبه‌ای از موجودیت آن را ظاهر می‌کند و کنارهم‌نشینی رنگ‌ها و فرم‌ها در شکلی نو ساخته می‌شوند؛ محتوا مستقیماً از درون اثر برمی‌خیزد و مکالمه‌ای بین درون و برون درمی‌گیرد و سطح بیرون، وضعیت درون را افشا می‌کند؛ از ‌این ‌رو فرآیند و مدت زمان صرف شده در خلق هر اثر از میان رگه‌ها، حفره‌ها و بیرون‌زدگی‌های آن نمایان می‌شود. خاتم که همواره پوسته‌ای برای تزئین شیئی با کارکردی دیگر به شمار می‌رود، در اینجا به تمامی «سازنده» اثر است و بدین‌سان شیراحمدی در هنرش به هنر ارجاع می‌دهد و از آن روایت می‌کند و از یک سو هنر خود را در امتداد سنن هنری سرزمینش جای می‌دهد.

نگاه منتقدانه در آثار محمد بهابادی در ترکیب کردن کاشی‌های لاجوردی و خطاطی شده، شکلی متفاوت از بهره‌گیری از هنرهای سنتی ایرانی در خلق اثر هنری را نمایش می‌دهد. کاشی‌های جمع‌آوری شده از کارگاه‌های سنتی کاشی‌سازی مساجد، برش‌ خورده و از نو در کنار هم چیده شده‌اند؛ این چینش در نهایت گویی خطوطی درهم از متنی منسجم را می‌سازد که اغلب ترکیباتی ناخوانا و غیر قابل‌ تشخیص‌‌ هستند. هنرمند در بازخوانی دو سنت اصیل هنری کاشی‌کاری و خوشنویسی، با رویکردی معاصر گستره‌ آنها را از چارچوب‌های پیشین می‌رهاند و در خوانشی نو دریایی مواج از حروف درهم‌تنیده‌ای خلق می‌کند در واکنش به فراموشی فرهنگی که در لایه‌های تاریک تاریخ رو به زوال می‌رود.

تکنیک‌های ساخت صنایع‌دستی علاوه بر آنکه گاه به عنوان روشی برای خلق مجسمه مورد استفاده قرار می‌گیرند، گاه تکمیل‌کننده ایده اثر هستند. در مجسمه محمدرضا خلجی ارجاع به قلم‌زنی، به میان آوردن روشی از حکاکی بر فلز است که قدمت آن به هزاران سال پیش باز می‌گردد. هنرمند در واکنش به قواعد و سنت‌های حاکم بر انسان در جوامع امروزی که به جبر قوانین در پی سلب فردیت و یکسان‌سازی او هستند، در بدن‌هایی پنهان در حجاب و خلاصه شده در پاها، پای سوم گریز را نمایش می‌دهد؛ اشاره محمدرضا خلجی به تلاش انسان برای رهایی از بندها و فشارهای اجتماعی در مجسمه‌های آلومینیومی و برنزی با نقش و نگارهایی حک شده بر آن تکمیل می‌شود. در اینجا قلم‌زنی اشاره‌ای به هنری صناعی است و استعاره‌ای از سنت‌های محدود‌کننده اما در ظاهر زیبایی که در پی توجیه ارزش‌های ساختگی خود در راستای یکسان‌سازی انسان‌ها پیش می‌روند.
وجه تمایز آثار حاضر در این مجموعه استفاده هنرمندان از شیوه اجرای هنرهای سنتی نه در جهت تاکید بر قداست و ارزش‌گذاری‌های رایج بلکه با هدف رو به رو شدن با لایه‌های عمیق‌تر صنایع‌دستی، کاربست ویژگی‌ها و تغییر کاربردهای آنها در بستری معاصر و جهان‌شمول است؛ به‌گونه‌ای که می‌توان آن را به عنوان صنایع‌دستی معاصر با مفاهیمی فراتر از مفاهیم بومی و ایرانی به مردمانی از فرهنگ‌ها و کشورهای گوناگون ارائه داد.