گذر اتفاقات و روزمرگیهای زندگی با تنشهایی همراه است که تلاش مداوم برای پنهان کردنشان، ذهن را به مخزن اسرار تبدیل کرده و هر آنچه را بر ما میگذرد، فاش نمیکند. در واقع آنچه بر ما رفته و می رود، همواره پنهان است و اغلب جای دیگری سر بر میکشد که هیچ انتظارش را نداریم و گویی همواره در تعلیق میان امر پنهان و چهره نابجا آشکار آن به سر میبریم.
اشکال ناپیدا و چیدمان ابزار صنعتی در کنار آنها، حضور مرا در زمان و مکانی دیگر معنا داده و آن را تبدیل به خیالی افسار گسیخته کرده که در هر جایی سر بر میآورد.